همزمان با نهم آذر، چهلودومین سالگرد بازگشت جزایر سهگانه بوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک به مام میهن، تبلیغات اماراتیها با انتشار کتابی با زبان انگلیسی و پافشاری در ادعاهای تجاوزگرانه نسبت به تمامیت ارضی ایران ابعاد تازهای به خود گرفته است. در حالی که این روز یادآور آزادسازی جزایر سهگانه پس از 68 سال اشغال توسط دولت انگلیس است، شیوخ امارات تحت تأثیر و حمایت انگلیسی ها تحریکات ضد ایرانی خود را ابعاد تازهای بخشیدهاند.
به گزارش «تابناک»، ادعاهای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران در سالهای تولد یک به یک کشورهای ذرهبینی از دامن استعمار انگلیس همواره بوده که تغییر و جعل نام ساختگی برای خلیج فارس، ادعای مالکیت بر اروندرود و خوزستان از مهمترین این ادعاها بوده است. این ادعاهای نژادپرستانه حتی به جنگی ویرانگر و هشت ساله از سوی صدام علیه ایران و ایرانی انجامید که با حمایت فراموش ناشدنی و پشتیبانی، مالی، تسلیحاتی و لجستیکی قاطبه کشورهای عربی همراه بوده است.
در این میان، در برخورد با ادعاهای ضد ایرانی کشورهای عربی و به ویژه امارات، سیاستی مشابه ادعای متقابل به دولت باکو، بسیار کارساز خواهد بود. در مورد ادعاهای دولت باکو به تمامیت ارضی ایران دیدیم، سیاست «مقابله به مثل» هر چند بسیار دیر ولی بجا مورد استفاده قرار گرفت و دشمنان قسم خورده ایران زمین و تجزیهطلبان باکو را سر جای خود نشاند و در موضع انفعال قرار داد.
بیگمان، افکار عمومی ایران در انتظار پاسخ شایسته و قاطع دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به امارات، این شیخ نشین کوچک خلیج فارس است که یکی از بهترین راههای آن از طریق ادعای مالکیت ایران بر استان جلفاوه (امارات کنونی)، جزیره ایرانی «آریایی» یا «سیربو نعیر» و جزیره نفت خیز «زرکوه» است که در اشغال امارات متحده عربی قرار دارند.
در تارنمای ویکیپدیا که در زیر آمده، به تعلق تاریخی جزیره «سیر بو نعیر» به ایران اشاره و نوشته شده که جزیره «سیر بو نعیر» در مالکیت تاریخی ایران بوده و در سال 1908 میلادی (در همان سالهای اشغال جزایر سه گانه) به اشغال استعمار انگلیس درآمده است؛ اشغالی که بر خلاف جزایر سه گانه، متأسفانه هیچگاه به بازگشت این جزیره به سرزمین ایران منتهی نشد.
تصویر شماره 1: نقشه قرن 19 Adolf Stieler آلمانی، که «سیر بو نعیر» یا «جزیره آریایی» که در کادر نمایان است، همانند جزایر سه گانه، به رنگ کشور ایران رنگآمیزی شده است.
تصویر شماره 2: موقعیت جزیرههای «سیر بو نعیر» یا «آریایی» و «زرکوه» در خلیج فارس در کادر نمایان است. تصویر شماره 3: نام جزیره «آریایی» در گوگل ارثتصویر شماره 4: عکس ماهوارهای جزیره «آریایی»
پیشینه حاکمیت ایران بر بنادر و جزایر شمال تا جنوب خلیجفارس
از هزاره دوم پیش از میلاد مسیح (از بیش از چهار هزار سال پیش) تاکنون جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به همراه دیگر جزایر، بنادر و سواحل شمال و جنوب خلیج فارس قلمرو حکومتهای گوناگون ایرانی بوده است. وجود نقشههای باستانی حکومت هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، سنگنبشتههای متعدد، نامهای نژاده پارسی این مناطق، بیش از 23 نقشه رسمی و نیمهرسمی که توسط دولتهای بریتانیا و دیگر دولتهای غربی در قرون گذشته به چاپ رسیده، نامههای رسمی دولتی حکومتهای گوناگون ایرانزمین و اسناد و کتابهای تاریخی موجود در کتابخانههای سراسر دنیا و بسیاری اسناد دیگر، تعلق این جزایر را به ایران به خوبی به اثبات میرساند.
خلیج فارس و جزایر آن از جمله ابوموسى در روزگار عیلامیان به ویژه در زمان سلطنت «شیلهک این شوشیناک» در 1165 سال پیش از میلاد تحت تسلط این سلسله بوده است.
در دولت ماد نیز جزایر خلیجفارس جزو یکى از ایالتهاى جنوب غربى و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنگیانه» و بخشى از کرمان بود. در دوران هخامنشیان این جزایر از جمله جزایر ابوموسى و تنب کوچک و بزرگ به موجب بند 6 ستون اول کتیبه بیستون جزو استان پارس بوده است.
برای نمونه، کتیبه داریوش بزرگ در بیستون نیز سندی دیگر بر مالکیت ایران بر خلیج فارس و کلیه جزایر آن است: داریوش شاه از اربابه ـ بخشی از عربستان ـ ماکا ـ بخش مجاور تنگه هرمز ـ و... نام میبرد و اینکه جنوب تنگه هرمز و سواحل خلیج فارس نیز کاملا تحت اختیار ایران بوده است.
یکی از قدیمیترین اسناد مالکیت ایران بر کرانههای جنوبی خلیج فارس، به محمد ابن جریر طبری بازمیگردد. وی مینویسد: در زمان اشکانیان عربها همه در حجاز بودند و بادیه و مکه و یمن سکونتگاه آنان. آن گروهی که در حجاز و بادیه بودند، به قحطی و گرسنگی دچار شدند. پس به عراق و بحرین کوچ کردند که در اختیار اشکانیان ایران بود.
«دکتر وستفلد» نیز در جای دیگری میگوید: پیش از اسلام سواحل غربی دریای پارس توسط ایرانیان اداره میشده است. حتی شهری نیز از دوره ساسانی باقی است که به نام یکی از سرداران ایرانی نامگذاری شده است. این شهر امروزه اسپیدگان ـ اسفنج ـ نام دارد که در جزیره بحرین قرار داشته و از نام سردار اسپیدویه گرفته شده است.
همچنین در دوران اشکانیان در روزگار سلطنت مهرداد اول (171 ـ 138 پیش از میلاد) بنادر و جزیرههاى پارس تحت حکومت این سلسله قرار گرفت.
در عهد ساسانیان جزایر و بنادر خلیج فارس جزو قلمرو ایران و شهر اردشیر از استان پارس و جزو پادکیسان نیمروز بود. پس از ورود اسلام به ایران در دوره اقتدار آل بویه از 322 هجرى قمرى بنادر و جزایر سراسر کرانههاى خلیج فارس در قلمرو فرمانروایى آنها قرار داشت.
این فرمانروایى به دست سلجوقیان کرمان ادامه داشت تا اینکه پس از انقراض ملوک کیش در سال 626 هجرى قمرى در روزگار اتابکان فارس و ایلخانان مغول والىهاى دریاى فارس یا ملوک هرمز در جزیره کیش سکنى گزیدند و تا سال 779 هجرى قمرى بر تمام جزایر خلیج فارس و دریاى مکران ـ عمان ـ حکومت کردند.
تیموریان نیز خراج جزیره کیش و سایر جزایر خلیج فارس را تا سال 873 هجرى قمرى که در ایران حکومت داشتند، جزو فارس محسوب و وصول مىکردند. با ورود پرتغالىها به خلیج فارس و آغاز فعالیت هاى استعمار نوین در منطقه، جزایر این خلیج از جمله ابوموسى به اشغال دریانوردان پرتغالى درآمد.
در روزگار سلطنت شاه عباس صفوى، پس از یک دوره طولانى نبرد، جزایر و بنادر ایرانى در خلیج فارس از جمله ابوموسى، قشم، هرمز و بحرین به وسیله نیروهاى ایرانى آزاد شد که به همین مناسبت بندر گمبرون به بندر عباس تغییر نام یافت. شاه عباس در سال 1602 میلادی بحرین را از اشغال پرتغالیها خارج میکند و در سال 1612میلادی (1001 هجری خورشیدی و سالروز روز ملی خلیج فارس)، «جلفاوه» که امروزه امارات متحده است را اعاده حاکمیت میکند.
در سال 1147 هجرى قمرى (1735میلادى) نادرشاه افشار، لطیف خان دشتستانى را به سمت حاکم ایالت هاى جنوب ایران و کاپیتانى کل سواحل و بنادر و جزایر خلیج فارس منصوب کرد که این فرد در سال 1736 میلادى به بحرین لشکر کشید و شیخ جبار هوله، یاغى بحرین را شکست داد و کلید دژ بحرین را براى نادرشاه فرستاد.
کریم خان زند نیز در سال 1179 هجرى قمرى (1765 میلادى) بر سراسر منطقه فارس و جزایر خلیج فارس از جمله ابوموسى و بحرین و... اعمال حاکمیت کرد. در دوره قاجاریه آقامحمدخان پس از شکست دادن جانشینان کریمخان زند، موفق شد بر تمام ایران از جمله بنادر و جزایر خلیج فارس مسلط شود.
در روزگار فتحعلى شاه هم جزایر دریاى پارس از جمله کیش، بحرین، ابوموسى، هندرابى، تنب بزرگ و تنب کوچک، فارور و... جزو ایالت فارس محسوب مىشد و در سال 1263 ه ق کرانهها و جزیرههاى خلیج فارس از جمله جزیره ابوموسى بخشى از ایالت «بنادر خلیج فارس» شد.
در سال 1853میلادی استعمار بریتانیا که از سال 1819 به بهانه حفظ امنیت خلیج فارس از اعراب بادیه نشین جنوب خلیج فارس (اجداد حکام کنونی شیخ نشینهای جنوب خلیج فارس) که علاوه بر چوپانی از راه دزدی دریایی امرار معاش میکردند، استقرار یافته بود در راه تثبیت سلطه خود، حکام منطقه را در کنفراسى جمع کرد و آنها قراردادى را تحت عنوان صلح جاویدان امضا کردند که به موجب آن بریتانیایىها اجازه یافتند نه تنها به بهانه مبارزه با دزدان دریایى بلکه به بهانه حفظ امنیت خلیج فارس بتوانند در هر حادثه اى که در کرانه هاى خلیج فارس اتفاق مىافتد مداخله کنند. در سال 1819 میلادى بریتانیا در پى این کوششها جزایر ابوموسى و تنب بزرگ و کوچک را که از روزگار کهن در تملک ایران و جزو لاینفک خاک آن بود به اشغال خود درآورد.
از میان نقشههای رسمی که حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه را به اثبات میرساندنقشه رنگی موجود است که وزارت جنگ انگلیس در سال 1868 میلادی تهیه کرده و «لرد سادیس بری» از طریق وزارت خارجه تقدیم ناصرالدین شاه میکند جزایر سه گانه به رنگ کشور ایران مشخص هستند.
نقشه بعدی نقشه «لرد کرسن» نایب سلطنه انگلیس در خلیج فارس است که در سال 1890 میلادی تهیه شده است. در نقشههای رنگی این کتاب نیز جزایر به رنگ ایران است. حتی فراتر از اینها در نقشه دریاداری انگلیس که در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیست تهیه شده نیز باز هم جزایر سه گانه به رنگ ایران مشخص هستند.
از جمله مستندات حقانیت ایران در کتابهای تاریخی، میتوان به کتاب «محمود سدید کبابی بندر عباسی» اشاره کرد که در آن اسناد جالب توجهی موجود است که از آن میان، میتوان به سندی اشاره کرد که در آن اجداد شیوخ فعلی شارجه و رأسالخیمه که چوپانی میکردند برای تعلیف احشام خود در جزیره ابوموسی ـ که به دلیل مراتع سرسبز خود به «گپ سبزو» نیز معروف بود ـ از حاکمان ایران اجازه میگرفتند و پس از تعلیف هم مراتب خدمتگزاری و سپاس خود را به ایرانیان اعلام میداشتند.
دولت ایران در دهه نخست قرن 13 بارها حق حاکمیت خود را بر جزایر تنب و ابوموسى اعلام کرد و در پنجم اسفند 1308 هم وزارت خارجه دولت رضاشاه پهلوی، نامه اعتراضى را مبنى بر برافراشتن پرچم بریتانیا بر فراز جزایر ابوموسى و تنب بزرگ به وزیر مختار بریتانیا در تهران نگاشت تا اینکه پس از سالها تلاش پیگیر توسط همه دولتهای ایرانی، سرانجام در نهم آذر 1350 سه جزیره به مام میهن بازگشتند.
فرجام سخن اینکه
* هزاران سند تاریخی فارسی، عربی، آلمانی، انگلیسی و...، در تعلق تاریخی جزایر سهگانه و همه کرانههای امارات متحده کنونی به ایران هیچ شبههای باقی نمیگذارند و با توجه به اینکه در هنگام اعمال حاکمیت دوباره ایران پس از چند دهه اشغالگری انگلیس در جزایر سهگانه، هنوز کشوری به نام امارات پدید نیامده بوده که بخواهد ادعایی داشته باشد. جالب اینکه قواسم یا جواسم امارات از همان نسل قاسمیهای ایرانی حاکمان بندر لنگه و ایرانی تبار هستند که بر راس الخیمه و شارجه حکومت میکنند بنابراین ایران نیز متقابلا میتواند ادعای مالکیت بر شارجه و رأس الخیمه را داشته باشد.
* مقامهای اماراتی و شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب باید بدانند با توجه به اسناد انکارناپذیر تاریخی علاوه بر بحرین ـ که نه با لایحه دولت و نه با طرح مجلس، بلکه به طور غیر قانونی از پیکره ایران زمین جدا شده ـ تمامی کرانههای جنوبی خلیج فارس از جمله شیخنشین دوبی و امارات عربی کنونی و جزایر «سیر بو نعیر» و «زرکوه» اشغال شده توسط امارات هم، در طول تاریخ در مالکیت ایران بوده است و در صورت ادامه ادعاهای کشورهای عربی و امارات علیه تمامیت ارضی ایران، اعمال حاکمیت مجدد ایران بر امارات و جزایر «آریایی» و «زرکوه» و بحرین و... از سوی ایرانیان قابل پیگیری خواهد بود.
* در پایان باید تأکید کرد، زیبنده نیست که دستگاه دیپلماتیک بیش از این سیاست تساهل و تسامح یک سویه را در برابر امارات دنبال نماید و ضروری است با اتخاذ سیاست دیپلماتیک «مقابله به مثل»، ضرورت بازگشت جزایر ایرانی جنوب خلیج فارس را دنبال نماید یا دست کم برای اذهان خواب زده ضد ایرانیان، پیشینه حاکمیت ملی و هژمونی تاریخی ایران بر هر دو کرانه شمالی و جنوبی خلیج تا ابد فارس را یادآوری کند.